زندگی دختر گمشده، نقدی بر فیلم “gone girl”
فیلم با سوال هایی شروع میشه که شاید هرگز نشه بهشون جواب داد!
توی ذهن طرف مقابل چی می گذره؟ چه فکری و چه حسی داره و به عبارت دیگه طرف مقابل چی می خواد؟ این سوال رو یک مرد داره می کنه در مورد یک زن!!! (شاید سوگیری جنسیتی تلقی بشه !)
فیلم با صحنه هایی از طبیعت (دریا) و ساختمان های ساخت بشر که در مقابل هم هستند شروع میشه و باز طبیعیت و دوباره آرم چند
کمپانی بزرگ مثل کوکاکولا ، و بعد مظاهر زندگی روزمره و علائم رانندگی و سپس ساعت (شاید به معنی زمانه ما و دوران
حاضر).
سپس نیک رو نشون میده که کنار خیابون ایستاده و به اینطرف و اونطرف نگاه می کنه ، روبرو طبیعت سبز و پشت سر خانه !
جالب اینجاست که در کنار دو تا سطل آشغال ایستاده ! دو سطل آشغال در پشت زمینه طبیعت زیبا.
نیک بعد از چند لحظه تامل به سمت خونه میره ، انگار در طبیعت پیدا کردن راه چندان آسون نیست ولی خانه حداقل حریم مشخصی داره و تعریف شده است! حتی اگر زیبا تر هم نباشه !
بعد صحنه محل کار ، و باز حیران به اطراف نگاه کردن نیک !
برای خواهرش یک بازی برده، و خواهرش هم میگه اونو میذارم کنار بقیه ! خواهرش انگار اهل بازی نیست ولی شاید نیک
تصورش از زنان اینه که به بازی علاقه مندند (البته بازی های روانشناختی و ارتباطی).
در بار هنگام صحبت با خواهرش ،خواهرش میگه خب مراسم سالگرد ازدواج رو بگیر ، و نیک میگه همون مراسم اجباریه که طراحی شده !؟ در حین صحبت ، بازی می کردند و گردونه اعداد رو می چرخونن که شاید نشان از تاثیر شانس و تصادف در زندگی باشه! و شاید هم زندگی رو بیشتر به یک بازی تشبیه می کنه .
هدیه هایی که دو طرف بهم داده بودند نیز جالب بود.
هدیه های مرده بیشتر بازی بوده ولی هدیه های زن در جهت علاقه مندی های
خودش بود ولی هدیه نیک مثال بادکنک بوده چون میگه تا حالا بادکنک باد نکرده بود! (گفت بادبادک ! که البته بادبادک رو باد
نمیکنند !!)
نحوه آشنایی نیک و امی خیلی تصادفی و در یک مهمانی صورت می گیره و کاملا غریزی به نظر می رسه ! معروفه که میگن افراد
در همون 10 ثانیه اول انتخابشون رو می کنند!! ولی بعدا صد تا دلیل برای انتخابشون می سازن!!
نحوه معرفی نیک و امی در برخورد اول خیلی مهمه .
امی خودش رو با شغل هاش و عناوینش معرفی می کنه یا به عبارتی با هویت اجتماعیش .
اما نیک خودش رو با یک ویژگی که می تونه به یک رفتار تبدیل بشه و امی رو از اونجا نجات بده تعریف می کنه و این برای امی بسیار خوشاینده و لبخند رضایت رو بر لبانش میشونه !
در واقع امی همونجا خودش رو و نگاهش به زندگی رو سبک زندگیش رو نشون می ده ، تاکید بر موفقیت و شهرت . اما نیک نمی گه من کی هستم میگه من برای تو چه کاری می خوام بکنم !
از همان ابتدا مشخص است که ازدواج هم برای امی یک پروژه است که باید در آن موفق بود و حتی با توجه به پیشینه خود، به
شهرت رسید !
امی در اولین گفتگوهای خودش با نیک ، میگه باور کردن حرفات سخته ! و اینجا ذهن بد بین و شکاک امی نشون داده میشه. میگه
چونه ات شبیه آدمای بد جنسه ! و نیک به جای توجه به این نکته ، چونه اش رو می پوشونه و میگه حالا چی؟!! انگار با پوشاندن
یک نقص میشه اصل نقص رو برطرف کرد.
باز در حال قدم زدن نیک به امی میگه از خونه باید بیای بیرون و در شهر غرق بشی ! بازم تضاد بین در خانه ماندن (محصور
بودن که شاید با ازدواج ایجاد می شود) و گریز از خانه !
باران شکر در اولین دیدار این دو شاید تمثیلی از این باشه که شیرینی زندگی ، در خانه ماندن نیست ، باید همه جا آن را جستجو کرد
! (البته برداشت بد نشه لطفا!).
چند تا نکته اصلی هم در فیلم بهش پرداخته شده :
1 .تفکرات قالبی و کلیشه ای : مثل اینکه این زنان هستند که قربانی خشونت مردان هستند! و بی شک آن زن از جور و ظلم
آن مرد خانه را ترک کرده است و شاید هم کشته شده است! و اینکه اگر زنی بخواهد خشونت کند ، آسیبی بسیار بزرگتر از
آسیب مردان خواهد زد ، بسیار هوشمندانه تر و عمیق تر و ترسناک تر .
2 .معانی کلیشه ای خیانت: اغلب از واژه خیانت، رابطه فرا زناشویی و عهد شکنی جنسی استنباط می شود . اما همانطور که
این فیلم نشان می دهد ، واژه خیانت می تواند بسیار گسترده تر باشد .
خیانت هایی که نه دیده می شوند و نه علیه آن جنجالی به پا می کنند و نه در رسانه ها به آن می پردازند و وکیل و پلیس و خبرنگار و مجری تلویزیون هم انگیزه ای برای پرداختن به آن را ندارند! شاید اصلا آن رفتارها را خیانت تلقی نمی کنند!
3 .تاثیر رسانه ها بر افکار عمومی : قدرت رسانه ها به اندازه ای زیاد است که می تواند حقیقتی را دروغ و دروغی را
حقیقت جلوه دهد ، به گونه ای که شکی باقی نگذارد!
4 .دیدگاه های مختلف مرد و زن به زندگی مشترک : از نظر من برای زنان ، ازدواج و حفظ رابطه زناشویی آنقدر حیاتی
است که برای تحقق آن ممکن است هر ترفندی را بکار بگیرند .
بچه دار شدن از کلاسیکترین روش های استحکام بخشی به زندگی مشترک و پیشگیری از از هم پاشیدگی ازدواج بوده و هست! ازدواج در یک زن کلاسیک که اسیر کلیشه ها و جبر اجتماعی است ، بخشی از هویت یک زن است و بدون آن گویی هویت یابی زن تکمیل نشده است ! بنابر این چیزی نیست که به سادگی آن را از د ست داد.
افراد زیادی را می شناسیم که علیرغم آسیب دیدن و نارضایتی و نداشتن مانعی برای جدایی ، به این راحتی از زندگی خراب خود بیرون نمی آیند! (در مردانی هم که چنین دیدی به ازدواج دارند همین رفتار را شاهد هستیم).
اصغر فروع الدین عدل_روانشناس بالینی