چگونگی تعیین اهداف برای تغییرات فردی
بهتر است بجای تحت فشار بودن و تلاش بیوقفه کردن، آگاه و بادرایت باشید.
اگرچه همه میدانیم که صحبت کردن درباره پیشرفت خود آسانتر از هر اقدامی است اما ما همه میتوانیم بهتر باشیم. تلاش برای تغییر میتواند مثل جنگ با طبیعت خودمان باشد- رنج زیاد و دستاورد کم. این مقاله توضیح میدهد چگونه آگاه، بادرایت و منعطف نسبت به تغییر هدفدار خود باشیم، بنابراین میتواند بسیار مفید باشد.
سوالی درباره تعادل
تعادل و میانهروی عوامل اصلی هستند که فیلسوفها آن را ارزش و روانشناسان آن را سلامت روان خوب مینامند. میانهروی حداقل به دو دلیل عامل اصلی تعیین هدف فردی است: سبکهای رفتارمتعادل که تاثیرگذار هستند، و تغییرات مورد نیاز برای دستیابی به آنها که قابل انجام است.
میانهروی موثر است، زیرا مزایای انواع رفتار متضاد را با هم ترکیب میکند. بطور مثال، جراتمندی، مزایای اجبار(دنبال کردن آنچه میخواهیم) را با مزایای ملاطفت (عصبانی نکردن دیگران) با هم ترکیب میکند البته، بدون در نظر گرفتن مضراتشان، به این دلیل که ما دشمنی بوجود نمیآوریم و کسی را عصبانی نمیکنیم.
روانشناسان بزرگ از ارسطو تا بودا و مارشا لینهان به ارزش تلفیق روشهای متضاد عملکرد در یک ترکیب متعادل پرداختهاند و مخالفتشان را نسبت به رفتارهای افراطی که معمولا ناسازگار نیز هستند نشان دادهاند. روشهای قدیمی مثل میدل وی و گلدن مین با یک روش مدرن ترکیب شدهاند: امتیاز گلدیلاکس.
این پارادایم درباره همه چیز صدق نمیکند- این تضاد به انواع شخصیت و عملکرد ربط دارد درحالی که با پیوستاری که مرتبط با تعاریفی مثل مهارت،استعداد و توانایی هستند در تضاد است. ما نمیتوانیم خیلی افراطی سالم یا باهوش باشیم اما اکثر ویژگیهای شخصیت اگر افراطی باشند ناسازگار میشوند.
اهداف زمانی که بعنوان حرکت به سمت تعادل در نظر گرفته میشوند قابل بدست آوردن میشوند. ما بجای اینکه تلاش کنیم که به روشی کاملا متفاوت عمل کنیم، نوع شخصیت اولیه خومان را نگه میداریم و با درایت اصلاحات مورد نیاز را برای بهبود عملکردمان ایجاد میکنیم.
من در محیط کاری همراه با مراجعانم، عملکردی را که اغلب میخواهند تغییر دهند را با قراردادن بر طیف احتمالات مفهوم سازی میکنیم. مقیاسهای ده-امتیاز، ابزاری در دسترس برای این کار هستند.در اینجا سه مثال وجود دارد که میتواند به شما ایده دهد:
ابعاد اندازهگیری شده عملکرد
1……………….2…………………3………………….4…………………5…………………..6…………………7…………………8………………..9………………….10
ترسو شجاع بی پروا
1……………….2…………………3………………….4…………………5…………………..6…………………7…………………8………………..9………………….10
خسیس مقتصد ولخرج
1……………….2…………………3………………….4…………………5…………………..6…………………7…………………8………………..9………………….10
منفعل جراتمند پرخاشگر
منبع: شاپیرو، 2015 ؛ 2020
|
افراد مختلف برای رسیدن به سازگاری متوسط بر اساس نقطهای که شروع کردند نیاز به حرکت در جهات متفاوت دارند به عنوان مثال، افراد با خود-انتقادی زیاد باید به خود آسان بگیرند، و افراد مغرور باید نسبت به خود سخت_گیر باشند. افراد سخت باید انعطاف پذیرتر شوند و افراد بی نظم باید ساختار بیشتری پیدا کنند.
برای شروع تعریف هدف فردی برای تغییر، باید مقیاس 1 تا 10 امتیازی را ترسیم کنیم. مرحله اول، تعریف بعد عاطفه، شناخت یا رفتاری است که می خواهید روی آن تغییر ایجاد کنید. برای انجام این کار، به نوعی سبک روانشناسی فکر کنید که برای شما کاربرد ندارد و کلماتی را که این روش عملکرد را توصیف می کند زیر امتیاز 8 تا 10 این مقیاس بنویسید.
دوم، با کلماتی مخالف آن، روش عملکرد را توصیف کنید.البته فقط فقدان آن را توصیف نکنید (به عنوان مثال، بیپروا نبودن، پرخاشگر نبودن، بیهوده نبودن) بلکه معکوس آن روش عملیاتی را تعریف کنید (به عنوان مثال، ترسو، مطیع، خسیس). این ممکن است به شما کمک کند تا درباره خصوصیات شخصیتی که بیشتر از آنها متنفر هستید، ترس دارید یا می خواهید از آنها اجتناب کنید، فکر کنید. برای نوع افراطی این روش، کلمات را در زیر امتیاز 1 تا 3 این مقیاس بنویسید این کلمات احتمالاً ویژگی شخصیتی را توصیف می کنند که ناکارآمد است اما به نوعی مخالف ویژگی هایی است که برای شما دردسرساز بوده است.
سپس، با پیوستار مشخص شده توسط قطبهای (انتهای پیوستار) خود، کلمات یا عباراتی را بنویسید که میانه متوسط را زیر امتیاز 5 و 6 توصیف کند.( 5،5 دقیقا نقطه میانی است). این روش باید ترکیبی(سنتز) متعادل باشد که عناصر مثبت هر دو انتهای طیف را با هم ترکیب کند. همچنین ممکن است برای توصیف دو قسمت میانی بین نقطه میانی و قطب ها مفید باشد. در اینجا چند مثال آورده شده است:
گشودگی به هیجانات
1………………..2…………………3……………………4…………………5…………………..6…………………7……………………8………………….9………………….10
بسته محتاط گشوده انتخابی زیاد گشوده کاملا گشوده
سخت شناخته میشود اطلاعات زیاد
احساسی تنها موارد مهم را با افراد مهم درمیان میگذارد با همه دردودل میکند
منبع: شاپیرو، 2015 ؛ 2020
|
بررسی اشتباهات گذشته
1………………..2…………………3……………………4…………………5…………………..6…………………7……………………8………………….9………………….10
مشغولیت ذهنی نسبت آگاهی نسبت به آنچه که اشتباه شده نادیده گرفتن اشتباهات به اشتباهات گذشته
سرزنش خود برای اشتباهات یادگیری از اشتباهات فراموش کردن اشتباهات
محکوم کردن خود با اشتباهات برنامهریزی برای عملکرد بهتر وانمود کردن به نبود اشتباهات
منبع: شاپیرو، 2015 ؛ 2020
|
درحال حاضر شما در جایگاهی هستید که میتوانید به این سوال پاسخ دهید: شما در کجای این مقیاس قرار دارید؟ اگر نمیتوانید بین دو عدد تصمیم بگیرید میتوانید از کسر یا اعشار استفاده کنید. این عدد احتمالا بسیاری از اطلاعات را بطور مختصر خلاصه میکند.
هدف شما در مقیاس 1 تا 10 چیست؟
سوال تعیین هدف این است که، شما میخواهید کجا باشید؟ اما قبل از اینکه پاسخ نهایی خود را بدهید، لطفا این سوال که چه میخواهید و چرایی آن را درنظر بگیرید.
این که از خود در مورد مزایا و معایب مرتبط با پایان طیف شخصی خود بپرسید میتواند مفید باشد، تقریبا مسلم است که هر دو وجود دارد، زیرا بیشتر سبک های روانشناختی جنبه های مثبت و منفی دارند.
به ترکیبی از نتایج و پیامدهایی که طی سالها ناشی از نحوه عملکردی است که در اینجا بررسی می کنید، فکر کنید. در چه راه هایی خوب کار کرده و در چه راه هایی ضعیف است؟ این سبک چه زمانی موفق شده و چه زمانی شکست خورده است؟ با چه نوع افرادی خوب و یا ضعیف عمل کرده است؟
سوال بعدی این است که مزایا و معایب سمت مخالف طیف چیست؟ این سمت از پیوستار نیز بدون شک جنبه های مثبت و منفی دارد. این سبک مخالف چه فایده ای دارد و برای چه چیزی بد است؟ برای چه نوع شرایطی مناسب است و کدامیک را خراب میکند و از بین میبرد؟
در مرحله بعدی، ایجاد یک تصویر ذهنی از میانه سازگار طیف و توصیف آن با کلمات میتواند مفید باشد، صفتهایی که خصوصیات شخصی را در امتیاز گلدیلاکس توصیف می کنند چیست؟ چه افعالی رفتارهای انجام شده در آنجا را توصیف می کنند؟
نه یک نقطه بلکه یک گستره
عملکرد انطباقی فقط در یک سبک وجود ندارد. روش های زیادی برای عملکرد موفق وجود دارد – اما این بدان معنا نیست که هر سبک روانشناختی به درستی کار می کند. طیف گستردهای از سبک های موثر در بیشتر ابعاد مربوط به شخصیت وجود دارد. این گستره، اطراف نقاط میانی هستند، اما بیشتر از فقط نقاط میانی، نواحی بیشتری_ تنوع بیشتر_ شامل میشود.
از نظر مقیاسهای ما، این بدان معنی است که عملکرد موثر محدود به امتیازات بین 5 تا 6 نیست بلکه به بیرون گسترش مییابد و دامنه وسیعتری مانند 4 تا 7 یا حتی 3 تا 8 را در بر میگیرد. در جستجوی تعدیل انطباقی، ما به دنبال یک نقطه در گلدیلاکس نیستیم بلکه به دنبال یک محدوده هستیم.
موثرترین راه کار برای تغییر فردی، تلاش برای تبدیل شدن به شخصی دیگر نیست_ برای حرکت به سمت انتهای مخالف پیوستار تلاش نکنید. ما حتی نیازی به حرکت به نقطه میانی هم نداریم. ما میتوانیم در سمت دلخواه خود باقی بمانیم و سبکی موفق، متناسب با شخصیت و ترجیحات موجود خود بسازیم. اهداف واقع بینانه و موثر برای تغییر در بخشی از طیف گلدیلاکس قرار دارد که به نقطه شروع ما نزدیکترین است.
از نظر مقیاس، ما مجبور نیستیم از 9 به 2 برویم. حتی لازم نیست از 9 به 5.5 برویم. اگر از 9 به حدود 7 یا از 2 به 4 برویم، سبک اصلی خود را حفظ می کنیم اما آن را به اندازه کافی متعادل میکنیم تا از اکثر معایب آن جلوگیری کنیم و بسیاری از مزایای طرف دیگر طیف را بدست آوریم.
این تجزیه و تحلیل نشان می دهد که ویژگی های خوب، وقتی به حد افراطی گسترده شوند، بد می شوند و ویژگی های بد ویژگی های بالقوه خوبی هستند که بیش از حد فراتر رفته اند. بنابراین، ما میتوانیم خطاهای خود را با تقلیل آنها به ارزش تبدیل کنیم، بنابراین آنها به محدوده گلدیلاکس وارد می شوند.
برای مثال میتوانیم کمکجویی را بررسی کنیم. کسی که همکاران خود را با درخواست کمک و پند مداوم آزارده میکند، نیازی به از بین بردن این رفتار ندارد_ در واقع، این یک اشتباه است. حرکت از 9 به 7 در این طیف به معنای کاهش دفعات کمکجویی و درخواست کمک فقط در صورت نیاز است. این احتمالاً مشکل را برطرف میکند، زیرا کمک خواستن رفتار بدی نیست_ این یک رفتار خوب است که میتواند بیش از حد باشد. با در نظر داشتن همه اینها، میتوانید هدف خود را برای تغییر به روشی دقیق و اساسی مشخص کنید. دوست دارید در کجای طیف خود باشید؟ شماره شما چیست؟
هدف شما از موقعیت فعلی شما چقدر فاصله دارد؟ احتمالاً آنقدرها هم که فکر می کردید دور نیست. با استفاده از این رویکرد استراتژیک، تغییرات اندک در شیوه کار ما می تواند تغییرات بزرگی در نتایجی که بدست میآوریم ایجاد کند.
مقاله:How to Set Goals for personal change
نویسنده: جرمی شاپیرو
مترجم: راحله تیموری
منابع:
Shapiro, J. P. (2015). Child and adolescent therapy: Science and art (2nd ed.). New York: Wiley.
Shapiro, J. (2020). Finding Goldilocks: A guide for creating balance in personal change, relationships, and politics. Amazon.com Services.