کنترل گری و مشکلات روابط زناشویی
کنترل گری، ویژگیِ ویرانگر زندگی های مشترک
یکی از سرچشمه های عمده ناخشنودی، وجودِ مشکلات در روابط زناشویی است. هیچ ارتباط دیگری همانند زندگی مشترک، نمی تواند تا این حد دو فرد غریبه را برای مدت طولانی به یکدیگر قفل کند. هر چند این واقعیت نیز وجود دارد که این دو نفر از دو جنس مخالف هستند و برای یکدیگر جذابیت دارند. زنان و مردان بسیاری که پیش از ازدواج با یکدیگر در رابطه هستند، پس از مدتی یکی یا هر دوی آنها به این نتیجه می رسند که تمایلی به ادامه رابطه یا ازدواج ندارند. دلیل آنها هم این است که نمی خواهیم خودمان را با این ارتباطِ تعهد آور، محدود کنیم. اما بسیاری از این زوج ها نیز به یکدیگر علاقمند می شوند و ازدواج می کنند.
ازدواج بیش از هر ارتباط دیگری طرفین را مقید می سازد. همچنین زوجین از حق اشتباه کمتری برخوردارند. آنچه دو فرد قبل از ازدواج باید بدانند این است که ازدواج مساله ای نیست که همه به آن آگاهی و اشراف داشته باشند. بسیاری از افراد زندگی مشترک را شروع می کنند بدون آنکه بدانند ازدواج قدم گذاشتن در یک شراکتی است که معمولا جزئیات نحوه برخورد با مشکلات احتمالی به صورت کتبی ذکر نمی شود. از این رو، در اینجا به بحث در مورد نحوه آمادگی برای این زندگی مشترک می پردازیم.
حفظ یک رابطه زناشوییِ موفق، سخت ترین نوع حفظ رابطه است. تقریبا نیمی از افرادی که ازدواج می کنند قادر هستند زندگی مشترک خود را برای یک عمر حفظ کنند و از این تعداد هم تعداد کمی قادر خواهند بود دفتر زندگی مشترکشان را به خوبی و خوشی ببندند. در بین تمامی روابط مختلف ما، زندگی مشترک طولانی و خوشایند، کمیاب ترین نوع رابطه است که به آسانی به دست نمی آید.
زوج های ناخرسند بسیاری از وقت و پول خود را صرف یافتن راهی برای احیای زندگی مشترکشان می کنند و برای رسیدن به خواسته هایشان به هر گونه متخصص و حتی دعانویس متوسل می شوند. اما اکثر این راه ها به بن بست می رسد. زیرا به دنبال راهی می گردند که شریکشان را اصلاح کنند نه خودشان را !
در هر ارتباطی، از هر نوع و شکلی، هر کس صرفا می تواند خود را تغییر دهد و نه هیچ کس دیگر را.
دلیل عدم موفقیت زوج های زیادی در زندگی مشترک به خصلتی برمی گردد که آنرا کنترل گری می نامیم. و متاسفانه این گونه افراد کم نیستند. 99/99 درصد مردم جهان به دلیل این رسم کنترل گری است که در کنار آمدن با دیگران دچار مشکل می شوند. این عادت منحصر به ازدواج نیست ولی در زندگی زناشویی شدیدتر خود را نشان می دهد.
فرض اصلی کنترل گری این است که: چنانچه ما احساس نا خرسندی می کنیم، خود مسئول چنین احساسی نیستیم، بلکه دیگران و حوادثِ خارج از کنترل ما مقصرند.
در این فرضیه هیچوقت علت بدبختیمان، نحوه اعمال ما شناخته نمی شود. افرادی که از زندگی مشترکشان راضی نیستند، می گویند “تقصیر من نیست” ، همسرم عامل تمام این بدبختی هاست و من وظیفه خودم می دانم هر کاری می توانم برای تغییر رفتارهای او در قبال خود انجام دهم.
هفت عادت مخرب کنترل گری
برای انجام این وظیفه (یعنی تغییر رفتار او) ما معمولا یکسری رفتارهای کلیشه ای انجام می دهیم که ما آنرا هفت عادت مخرب کنترل گری می گوییم. زیرا تقریبا همه روزه این رفتارها را تکرار می کنیم، بدون آنکه بدانیم این رفتارها تا چه اندازه عامل بدبختی برای خودمان و دیگران هستند.
1.عیب جویی
2.سرزنش
3.شکوه و گلایه
4.نق و غرغر
5.تهدید
6.تنبیه
7.دادن باج برای تحت کنترل در آوردن دیگری
این عادات بسیار مخربند زیرا اگر در طولانی مدت اعمال شوند، زندگی مشترک بسیاری را از بین می برند.
از آنجا که در این دیدگاه، مشکل ما تقصیر طرف مقابل است و نه ما، هیچ تلاشی را برای تغییر خودمان انجام نمی دهیم. از این رو ناراحتی ما نه تنها کم نمی شود بلکه زیادتر هم می شود. ما باید بدانیم و بیاموزیم که آنچه انجام می دهیم و احساس می کنیم ، از جمله بد بختی ما، حاصل انتخاب خود ماست.
بنابراین اگر می خواهیم احساس بهتری داشته باشیم باید به نحوی زندگیمان را تغییر دهیم. چنانچه با دیگران مشکل داریم برای حل آن باید با دقت بیشتری به رفتارهای خودمان توجه کنیم. دقت کنید اول مطمئن شوید که تحت تاثیر این عادات مخرب نیستید و سپس از انجام هر کاری که باعث فاصله گرفتن در را بطه تان می شود اجتناب کنید. در واقع باید سعی کنید هر چه می توانید انجام دهید تا به هم نزدیک تر شوید.
تفاوت بین صمیمیت و در هم تنیدگی
هر یک از ما به میزانی نیاز به استقلال و به میزانی نیز نیاز به همبستگی داریم. صمیمیت به این معنا نیست که شما نیاز استقلال همدیگر را نادیده بگیرید. این موضوع مهمی است شما نیاز دارید قبل از شروع زندگی مشترک راجع به مرزهایی که دارید با هم به توافق برسید.
بسیاری از مشکلات زوجین ناشی از روشن نبودن مرزهاست. شاید شما در خانواده ای بزرگ شده اید که به با هم بودن بسیار اهمیت می دهند و استقلال شخصی اعضاء خانواده تان فدای این صمیمیت می شد. در این صورت شما به خوبی می دانید که این شیوه باعث می شود که درگیری و بعضا ناراحتی های زیادی برای شما و سایر اعضا خانواده تان به ارمغان آورده باشد و احتمالا شما به تصمیم گیری به صورت جمعی عادت دارید.
حتی هنگامی که به خرید می روید برای انتخاب یک کفش هم احتیاج به نظر دیگران دارید. در مقابل همسرتان در خانواده ای پرورش یافته که به استقلال شخصی بسیار اهمیت می دادند.
گاهی در این خانواده ها صمیمیت فدای استقلال شده . افراد در این خانواده دارای حس خودمختاری بالایی هستند و قدرت تصمیم گیری انفرادی بالایی دارند؛ ولی به قیمت از دست دادن صمیمیت اعضا.
مرزهای زندگی تان را از ابتدا به گونه ای تنظیم کنید که در آینده دچار سردرگمی نقش نشوید. در خانواده های کارآمد، نقش هر یک از زوجین به خوبی تعریف شده است و مرزها مشخص و انعطاف پذیر است.
نیاز به آزادی و نیاز به همبستگی در تمام افراد بشر به درجات مختلف وجود دارد و نباید ازدواج مانع ارضا این نیازهای بنیادی شود. بین فضای ارتباطی و حریم خصوصی تان تقسیم بندی معقولی انجام دهید. برای مثال منطقی است بعد از ازدواج 70 درصد به فضای بین فردی و 30 درصد به فضای شخصی بپردازید.
اگر نگاه موشکافانه ای به علت موفقیت دوستی های طولانی مدت خود داشته بیاندازیم ، در می یابیم که ما در دوستی هایمان کمتر کنترل گری داریم.
غالبا وقتی از زوج ها می پرسیم« چرا همانطور که با همسرانتان رفتار می کنید با دوستان خود برخورد نمی کنید؟ » تقریبا همیشه پاسخ می دهند « اگر با دوستانم این طور رفتار کنم آنها را از دست می دهم؟»
کنترل گری ، زندگی ها را از بین می برد و طرفین را به سوی طلاق سوق می دهد. زوج هایی که ازدواج موفق دارند. بر اهمیت دوستی میان زوجین و تلاش برای حفظ این دوستی تاکید دارند. از همین ابتدا بنیاد زندگی تان بر پایه دوستی بنا کنید.