ریشه های چند همسری
امروز میخواهیم در باره تکهمسری، چند همسری و روانشناسی مردانه صحبت کنیم. برخی میگویند هنجارهای ازدواج تک همسری جنبه هایی تاریک تر از روانشناسی مردان را نمایان می کند. باید گفت که بله، به دلیل تفاوت های موجود در زیستشناسی نر و ماده، آقایان میتوانند از جفتهای متعدد بهرهی بیشتری ببرند و چیزی در مورد غریزه ی تعهد به جفت که مثلا در گوریلها دیده می شود در جنس مذکر انسانها وجود ندارد. غریزهی تعهد به جفت در موجودات زنده باعث میشود که از داشتن چند شریک زندگی امتناع کنند. در برخی حیوانات مانند قو، این غریزه در هر دو جنس دیده میشود و در برخی دیگر فقط در یکی از جنسها موجود میباشد. در مورد انسانها، ریشههای فرگشتی در آقایان سبب میشده است تا از فرزند آوری از چند شریک جنسی، مزیتهای بالقوهای را برای خود به وجود آورند. مانند داشتن همکار در زراعت و دامداری یا تولید سربازانی برای دفاع از خانه.
دلایل فرگشتی
این میل به داشتن چند شریک جنسی یا چند همسری ناشی از آن است که خانمها در طول هر ماه تنها یک بار می توانند باردار شوند که احتمال بارداری در آنان تنها در چند روز مشخص از سیکل قاعدگی بالا میباشد. ضمنا، در اغلب موارد، زنان تنها میتوانند یک فرزند به دنیا آورند که در گذشتههای دور، درصد بالایی از آن بچهها هم به سن جوانی نمیرسیدند و به واسطهی بیماریها یا عوامل دیگر از بین میرفتند. زمان بارداری خانمها نیز طولانی است و در این زمان طولانی، خود مادر نیز بسیار آسیب پذیر بوده و تا چند دههی پیش نیز احتمال مرگ او و فرزندش در طول بارداری و خصوصا در زمان زایمان کم نبوده است.
هیچ یک از این موارد در مورد مردان صدق نمیکند. مردان نه فقط یک بار در ماه، که هر روز امکان تولید مثل دارند، بارداری را تجربه نمی کنند تا با حذف 9 ماه آن، عملا یک بار در سال امکان بچه دار شدن داشته باشند و نیز زایمان پر رسیک و خطرناک در آقایان وجود ندارد. بنابراین تمایل به چند همسری در آقایان ریشهی فرگشتی و فیزیولوژیکی دارد که در خانم ها موجود نمیباشد. در کلاندادههای تحقیقات عظیم انسان شناسی که در دههی 1950 با جمع آوری اطلس قوم نگاری، شمایل بیش از 1200 جامعهی مختلف در تمام قارهها را ترسیم کرده، دیده می شود که 85% از جوامع بشری بر طبق آئین ها، رسومات یا ارف جامعه، به مردان نخبه یا دارای موقعیتهای بالا اجتماعی، سیاسی و نظامی اجازهی داشتن چند همسر میداده و اکنون نیز می دهند.
این عمل دقیقا مشابه جوامع حیوانی شکارچی است که در آنها به نرهای موفقتر، اجازهی داشتن رابطه با چند ماده داده می شود تا ژن قویتر به نسلهای بعدی انتقال پیدا کند. به ندرت دیده می شود که در چنین دستههای متحاجمی، تعداد زوجههای رهبر گله بیش از چهار ماده باشد چرا که امکان حفاظت از بیش از این تعداد در میان جانوران کار دشواری است. اما در میان انسانها این تعداد در رهبران جوامع، بسیار بالا تر میرود. مثال بارز آن، حرم سراهای پادشاهان هست که تقریبا در همهی دورههای تاریخی، همهی نژادها، همهی فرهنگها و همهی جوامع دیده میشود.
دلایل اقتصادی
زیست شناسان تکاملی استدلال کرده اند که اگر به زنان حق انتخاب و به مردان نابرابری بالایی مثلا در میزان ثروت بدهید، همسر دوم بودن مردی با سه برابر سرمایه را به همسر اول بودن مردی با یک سوم میزان سرمایه ترجیح می دهند که البته در شرایطی که مثلا تهیه مواد خوراکی نیازمند سرمایه زیادی باشد، انتخابی منطقی نیز هست.. در این مثال که چندان هم از شرایط موجود دنیای مدرن دور نیست، اگر میزان چند همسری از حد بالانس جامعه عبور کرده و تبدیل به ارف گردد، مشکلات اساسی و سختی را در جوامع سبب میشود چرا که طبقهای از مردان مجرد شکل میگیرند که برای یافتن زوج و شریک زندگی حاضر هستند ریسکهای بزرگی انجام دهند که در صورت شکست، برگشت ناپذیر هم هستند. آنان برای رسیدن به سلسله مراتب بالاتر مالی در چنین جامعهای به دنبال منجنیقهای مالی برای پرتاب به طبقات بالاتر و فرصتهایی برای ورود به بازار ازدواج و جفتگیری هستند که در اغلب موارد ناکارامد است و توسط شیادان مالی، مهندسی می شود و جامعهی مردان مجرد را به سمت تجرد بیشتری سوق میدهند که نهایتا سبب طغیان این قشر شده و در برههای، هرم اقتصادی جامعهای که تصور کردیم را به نفع خود، وارونه می کنند.
گرچه این فقط یک مثال بود اما موارد زیادی در طول قوم شناسی جوامع مختلف دیده می شود که با چنین شرایطی روبهرو شدهاند. مثلا در قبایل آفریقایی در گذشته، نسل سالارهایی دیده میشود که از باورهای خرافی مردم تغذیه میکردند تا در میان مسنترهای قبیله، چند همسری را رواج دهند یا حتی ازدواج دختران را مشروط به داشتن رابطه با روئسای قبایل می دانستند و بعدها با خیزش جوانترها کشته شده و رسوماتشان از بین رفته است. یا در جوامع سرخ پوستی آمریکای مرکزی دیده شده که با توسل به حقوق شرعی، برخی از جوانان را از داشتن شریک جنسی منع میکردند تا تعداد زنان بیشتری برای طبقه حاکم باقی بماند
دلایل سیاسی
در جوامع فئودال که نمونهی کوچکی از آن را می توان در مناطق شمالی ایران نیز یافت، یک خان یا صاحب زمینها، تنها کسی بود که اجازهی داشتن زنهای متعدد را داشت، حال این که دیگران را به واسطهی زور، یا درغرب به واسطه ی تعالیم مسیحیت، مجاز به داشتن بیش از یک همسر نمیدانستند. در جامعهی مدرن نیز بالا رفتن سن ازدواج عملا سبب بهوجود آمدن یک بدنهی مجرد بین 20 تا 30 سال میشود. دلایل این امر اغلب اقتصادی و نیز تمایلات بورژوازی ولاکچری پسندی جامعه هست که کارکردی دقیقا مشابه موارد سنتی خودش دارد، هرچند که در سیستم سرمایه داری امروزی نهایتا امکان ازدواج به افراد داده میشود اما آن را عامدانه 10 تا 15 سال عقب میاندازد تا امکان چند همسری یا داشتن شرکای جنسی متفاوت را در بین طبقهی مرفه بیشتر کند.
این امر، دورنگاهی به جنبه های نظامی نیز دارد. خشم مردان مجرد بین 20 تا 30 سالی که تمایلات اساسی و غریزهی اصلی آن ها (یعنی ازدواج) به دلیل عدم توانایی مالی در تشکیل خانواده، به شدت سرکوب شده، اگر توسط طبقهی حاکم کنترل شود میتواند جهت داده شده و در راستای اهداف نظامی به کار گرفته شود. در این شرایط، مردان مسنتر حق انتخاب زنان جوانتری برای زندگی دارند که در اوج زیبایی ظاهری و قدرت باروری هستند. وقتی بالاخره جامعهی سرمایهدار، اجازهی ازدواج به مردان طبقهی مجرد می دهد، اغلب دختران همسن و سالانشان توسط طبقههای بالا تر بلعیده شدهاند پس آن ها نیز چارهای جز بلعیدن حق انتخاب های نسل بعد خود ندارند و این چرخهی باز تولید مردان جوان مجرد، میتواند ادامه پیدا کند، بدون آن که به خیزش و قیام آن ها بیانجامد.
چند همسری در دنیای مدرن
این مهم در سنجش دنیای مدرن به راحتی دیده میشود. طبق آمارها، مردان بین 18 تا 30 سالی که موفق به یافتن جفت نمیشوند از سال 2010 تا کنون 3 برابر شده است. حالا در کنار این آمار، به دلیل رواج تک همسری در دنیای مدرن امروزی، آمار زنان بین 40 تا 45 سال و غالبا مجردی که داروهای ضد افسردگی مصرف می کنند نیز به شدت در حال افزایش است. آنها زنانی هستند که قربانی سیستم مجرد نگاه داشتن مردان شدهاند و نتوانستند زندگی مشترکی را آغاز کرده و بچهدار شوند.
شرایط جدید، انتخابی پیش روی زنان قرار میدهد که در گذشته کمتر وجود داشته و آن هم ازدواج نکردن به عنوان یک حق است. زنانی که سوژهی مورد نظر خود را از بین مردان مجرد و یا همسن و سال خود نمییابند و نیز حاضر به ازدواج با طبقهی غالبا مسن سرمایه دار نیستند و نیز نمیخواهند به عنوان همسر دوم یا معشوقه وارد زندگی مردی که پیش از این ازدواج کرده است بشوند. در واقع ما با دو گروه از هر دو جنس روبهرو هستیم که از شرایط موجود رضایت ندارند. اما این امر در مورد همهی زنان صدق نمیکند، آنها همچنان و غالبا تمایل دارند تا با افرادی که جایگاه بالاتری از نظر اجتماعی، مالی یا شهرت دارند ازدواج کنند و سیستم حاکم بر جهان مدرن این اجازه را به مردان جوان (به جز مواردی به شدت مستثنی) نمی دهد تا قبل از رسیدن به میان سالی چنین جایگاهی را کسب نمایند.
افزایش سن ازدواج
نمود بارز این امر مهم را میتوان در اپلیکیشنهای همسر یابی مشاهده کرد. در این پلتفرم ها، گروه بسیار کوچکی از مردان وجود دارند که عموم علاقه مندیهای زنان را در خود داشته باشند. عدهی قابل توجهی از مردان در این اپلیکیشنها حتی یک درخواست آشنایی هم دریافت نمیکنند و مهمتر از آن، درصد بسیار کمی از آنان میتوانند از این طریق موفق به یافتن همسری همسنگ و همکف خود شوند. همهی اینها به معظلی بزرگ در جوامع تبدیل شده که ناشی از تضاد تمایلات فرگشت یافتهی انسانها در طول تاریخ با سیستم پایدار مجرد نگه داشتن مردان جوان است.
افزایش سن ازدواج سبب آن میشود که دختران جوان برای بر طرف کردن نیازهای عاطفی و جسمیشان، به شکلی بیپروا خود را به مردانی عرضه کنند که فاکتورهای اساسی ذهن دختران را دارا باشند. این طبقه از مردان عموما سن بالایی دارند و همچنین تجربهی سرکوب سالهای جوانی را در پس روان خود به دوش میکشند. همهی اینها را با صحبتهای قبلی (یعنی شکل فرگشت تمایل به چند همسری انسان های مذکر) جمع کنید تا پرسپکتیو بازتری از چرایی شرایط موجود به دست آورید.