تحلیل رفتار متقابل
شخصیت یک فرد مجموعه ای از الگوهای رفتاری رشد یافته است که طی زمان و ، دیگران او را به این مشخصه ها می شناسند.
سه بخش شخصیت عبارتند از : والد – بالغ – کودک
“والد بالغ – کودک”
– مشاهده تغییرات مردم در حرکات و حرفهایشان.(درحالات صورت، اشارات و …)
این انسان از چه به چه تغییر می کند.
– وجود سه حالت (والد ،بالغ وكودک) در همه انسانها.
– هر جنبه ای با بکار افتادن نوارهای اطلاعات ضبط شده، پدید می آید
والد:
انبوهی از اطلاعات و رویدادهایی که بدون سئوال و حتی با زور تقریبا در ۵ سال اول زندگی فرد در یافت می شود. تمام چیزهایی که از پدر و مادر می بیند یا می شنود در نوار والد ضبط می شوند. این اطلاعات بدون چک واصلاح ضبط می شوند. همه پندها، اخطارها و قوانین و مقرراتی که از والدین به بچه ها منتقل شده است. این احکام حقیقت محض اند .
والد نتیجه پیام هایی است که فرد از والدین خویش، معلم ها و دیگر شخصیت های آمر و وسایل ارتباط جمعی دریافت می کند. این پیام ها مانند نوار در مغز ثبت گردیده و آماده بازنواختن هستند. با یک محرک می توانند تحریک شده و به کار افتند.
در حالت والد، افراد مانند والدین تحکم آمیز رفتار می کنند و تمایل دارند با دیگران تحقیر آمیز صحبت کنند.
– امکان ضبط اطلاعات ناهماهنگ و ناموزون و متناقض > عاملی مثبت و نیرومند در شخصیت فرد نخواهد بود.
– یک والد ضعیف > عدم اطمینان و ناسازگاری و نومیدی
– بیشتر اطلاعات والد در زندگی روزمره به صورت “چطور” باید ظاهر می شود
نشانه های والد: اخم ، فشار دادن لبها به هم، انگشت سبابه، تکان دادن سر نگاه ترس آور، دستها را به پشت هم زدن، دست به سینه . صدای نچ نچ و آه کشیدن، نوازش دیگری.
– نه ها، نکن ها، بغل کردن ها، نازکردنها و ……. .
– استفاده از کلمات ” باید” ، ” حتما” ، قطعا و نظایر آن
– من می خوام ته و توی این موضوع را در بیاورم، برای اولین و آخرین بار، دیگه نمیتونم جونم به لبم رسیده.
-گوش کن و همیشه یادت باشه که …….( هرگز، همیشه . هیچوقت. چند بار به تو بگم…………… اگر به جای تو بودم… کلمات گوش کن و همیشه یادت باشه که…..
ارزیابی کننده، تنبیه کننده و حمایت کننده: بیشعور، بد، مسخره ، نفرت انگیز، وحشتناک ، تنبل، مزخرف وبی خود ،طفلکی، عسل ،جرأت داری بیا، خوشگل ، ناز نازی، نکن ، عیب نداره، باز دیگه چی شده؟ بازم؟
دو گونه والد :
- والد حمایت گر : درک و توجه از یکسو و هدایت کردن از سوی دیگر
- والد انتقاد گر : حمله به شخصیت و انتقاد
کودک ( مفهوم احساس شده زندگی) :
ضبط رویدادهای درونی و عکس العملهای کودک با احساسهای او نسبت به آنچه می بیند و می شنود.
شامل انگیزه های طبیعی و تجربیات کودک است. رفتار ناشی از کودک اغلب یک رابطه محرک – پاسخ است. پاسخ بلافاصله که بیشتر مواقع از روی فکر هم نیست .
– ضبط احساسات خوب ناشی از اولین تجارب وکشف ها و توانایی ها.
– نتيجه منع ها و تنبيه ها > من خوب نیستم.
– تقصیر من است، احساسهای بیهودگی، ناراحتی، طرد شدن، عصبانی شدن.
دو نوع کودک :
- کودک شاد و سازگار: آنطور که دلش می خواهد رفتار می کند ولی عمل آنها بهم زننده نظم و یا ویرانگر نیست
- کودک ویرانگر : “”””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””” است
نشانه های کودک: بارز ترین نشانه ها، کارهای بدنی و حرکات جسمانی است.
- لرزش لبها، كج خلقی، جیغ، ناله، شانه بالا انداختن، سر به سرگذاشتن، شعف، خنده ، ناخن جویدن ، وول زدن.
کاشکی، دلم می خوادم ف نمیدونم، میخوام، به من چه، وقتی بزرگ شدم، گنده تر، بهتر(صفات تفضیلی) ، ببین چی ساختم
بالغ:
از حدود ۱۰ ماهگی به تجربه از جا حرکت کردن، سنجیدن و .. متوجه می شود که می تواند کارهایی را با آگاهی وفکر خودش انجام دهد. عمل پر اساس جمع آوری اطلاعات
در سالهای اولیه والد بسیار شکننده است و به آسانی مغلوب فرمان های والد یا اسپر ترس های کودک می شود.
بالغ اطلاعات والد واحساس های کودک را بررسی و مهار می کند.
ارزیابی احتمالات ، رفتارهای منطقی ، عقلانی و غیر احساسی ، جمع آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل
انطباق با واقعیات ، یافتن راه حل های مختلف
نشانه های بالغ:
حالات ثابت چشم ها با پلک زدنهای مناسب، خم شدن به یک طرف سر( کنجکاوی، شک) چرا؟ کی؟، کجا؟ چطور ؟مقایسه ، حقیقی، غلط. احتمالا، امکان ،نامعلوم، واقعی، من فکر میکنم، می فهمم. صحیح، به عقیده من
افراد در زمان های مختلف ، در حالت های مختلف و سه گانه من قرار می گیرند.
شخص سالم، تعادل بین سه حالت من دارد
تولدهای انسان: تولد سلولی، تولد زیستی (تنفس)، تولد روانی (نوازش) ، تولد اجتماعی (مدرسه)
“چهار وضعیت زندگی “
1 – من خوب نیستم، شما خوب هستید. (در اوایل زندگی هر بچه ای این تصمیم گیری و نتیجه گیری را می کند).
٢- من خوب نیستم – شما خوب نیستید. در پایان سال اول راه رفتن، خودمختاری > قطع نوازشها و شروع تنبیه ها
- پایان راحتی های سال اول > من خوب نیستم – شماخوب نیستید.
- در این وضعیت رشد “بالغ” متوقف می شود > امیدی وجود ندارد، به هیچ چیز اهمیت نمی دهد. بدون نوازش نمی توان زندگی کرد.
٣- من خوب هستم – شما خوب نیستید. کودکانی که برای مدتی طولانی مورد ضرب و شتم شدید پدر و مادر قرار می گیرند > من خوب هستم شما خوب نیستید.
-همیشه تقصیر را متوجه دیگران می کند، هیچگاه به درون خود نگاه نخواهد کرد. (جانیان)
۴- من خوب هستم – شما خوب نیستید. سه وضعیت اول ریشه ای نا آگاه دارند و در سالهای اولیه زندگی پدید می آیند ولی وضعیت چهارم آگاهانه است.
سه وضعیت اول بر پایه احساساتند. چهارمی بر پایه تفکر، ایمان و قول و قرار خود شخص برای عمل است.
عمومی ترین وضعیت در بیشتر افراد وضعیت اول است و عمومی ترین روش برای برخورد با این مسئله ، بازی ها.
من خوب نیستم یعنی من کوچکم، ضعیفمم، ناتوانم، بی دفاعم، کثیفم، هیچکاری را درست انجام نمی دهم ، دست و پا چلفتیم، خوب حرف نمی زنم.
در این وضعیت، هرگونه تسکینی خوب و تسلی بخش است و یک لیوان بزرگتر، بستنی بیشتر، خندیدن به اشتباهات بزرگترها و زدن کوچکترها، آزار حیوانات. داشتن اسباب بازی تازه که تسکین های موقتی اند.
.
آلودگی؛
آلودگی، بالغ توسط کودک، والد یا هردو
– توسط والد > تعصب
توسط کودک > توهم و خیالات
طرد:
کودک طرد شده: فردی است که خود را تحت تسلط وظايف زندگی می داند. بطور مدام کار می کند به تفریح و سرگرمی نمی پردازد.
- فرد در کودکی به این نتیجه رسیده است که تنها راه امن برای زنده ماند اینست که بچگی را کنار بگذارد.
- شادیهای کمی در کودک چنین شخصی ضبط شده است.
والد طرد شده: به دلیل ترس آور بودن والدین یا بر عکس بی بند و بار بودن آنها، کودک والد را با تمام محتویاتش طرد می کند. خطر برای جامعه ,احساسهای شرم و پشیمانی و گناه و ناراحتی وجود ندارد.
بالغ طرد شده: در واقع یک فرد سایکوتیک است و تماس با واقعیت قطع شده است. رفتارها ترکیبی ناهماهنگ از اطلاعات والد و کودک است.
بلوکه شدن دوره ای بالغ در شخصیت مانیک- دپرسیو”
تغيير حالات در فصول مختلف سال یا مواقع مختلف : باز نواخته شدن ضبط های والد کودک هم حالت مانیک وهم حالت دپرسبو، حالاتی احساسی اند که در کودک ضبط شده اند. در هر دو مجادله یا مکالمه درونی بین والد- کودک” است. در حالت دپرسیو والد در حال کتک زدن کودک است در حالت مانیا والد برای کودک کف می زند.
دليل: أعمال متناقض والدین، پیدا نکردن معنی برای امور توسط کودک، درباره خوب بودن دیگران مطمئن نیست. حالی به حالی بودن مادر یا پدر.
افسرده خو: نوعی شخصیت یکنواخت که ضبط های والد وکودک آنقدر بی روح است که ذاتا فاقد مواد اولیه برای یک شخصیت جالب و هیجان انگیز است، به سئوالهای وی پاسخی داده نشده یا پاسخهای بچه گول زن داده شده .
– هیچ توجهی به او نمی شده، نه تشویقی ونه تنبیهی، ارزشهای مثبت ندارد . در معاشرتهای با دیگران پیشقدم نیست.
– واقعیتها برایش محدود است.
گذراندن وقت :
آنچه از همه چیز مهم تر است اینست که با زمان خود چه کنیم. الآن . یک ساعت دیگر، فردا و …….
زندگی کوتاهتر از آنست که کوچک باشد “(دیزنیلی).
ما از اینکه نکند زندگیمان به هدر برود وحشت داریم، اما هر روز از تکه تکه دور ریختن آن ابائي نداریم
شش نوع گذراندن وقت :
۱) کناره گیری: به هر حال نوعی رفتار متقابل است. بودن در کنار دیگران ولی فرورفتن در افکار خود.اگر مداوم تباشد
و بی ضرر است)
۲) مراسم: یک برنامه اجتماعی است که ماهیت آن معلوم است . مراسم کارهایی امن و آسان هستند. مراسم مذهبی، دید و بازدید، میهمانی، عروسی و …….
– در مراسم افراد با هم برای مدت معینی یکجا جمع می شوند بدون اینکه فکر فرد با شخص بخصوصی درگیر شود
– در میهمانی های بزرگ کسی از قرد بخصرصي انتظار خاصی ندارد
۳) فعالیت: روش عادی مناسب و راحت و مفید است. به یک واقعیت خارجی پرداخته می شود.
– شغل ، شستن ظرف ها، نوشتن کتاب، جارو کردن، درس خواندن و…
– در اینجا هم لازم نیست فرد با کسي رابطه صمیمی داشته باشد ۴
4) وقت گذرانی: سرگرمی ها و تفریح هایی که بخاطر وقت گذرانی و لذت بردن صورت می گیرد.
– سرگرمی هاو وقت گذرانی ها وسیله خوبی هستند برای شناختن روحیات و اخلاقي فرد دیگر بدون پرس و جوی آشکار و رسمی
– انواع وقت گذرانی : جنرال موتورز، “کی برد” (مسابقات) ، آشپزخانه، لباس. چطور باید یه کاری کرد) ، چقدر می ارزد، تا حالا رفتی”، “میدونی”، فلان کس چی شد (غیبت)، وحشتناک نیست. من هم همینطور.
وقت گذراندن می تواند بوسیله هر کدام از والد، بالغ یا کودک بازی شود.
۵) بازیها: بیشتر بازیها ایجاد ناراحتی می کنند . بازیها باعث شکست پیوندها می شوند.
– بازیها با ظاهر قابل قبول و با محرکهای نهانی است.
– بازیها برد و باخت دارند
– بازیها نوعی دفاع روانی است.
– ریشه هر نوع بازی، در بازی مال من بهتره” زمان بچگی است.
– بازیها یک وسیله وقث کشی برای افرادی است که نه می توانند بار سنگین بی نوازشی ناشی از کناره گیری را تحمل کند و نه در عین حال احساس “غیرخوب” آنها طاقت شرم در یک رابطه صمیمی را دارد.
– “جنگ” از شوم ترین بازیهایی انسان است.
تمام این 5 نوع گذراندن وقت افراد را از هم دور نگه می دارد. انسان می ترسد خود را در دیگری گم کند ( ترس از صمیمیت )
۶) صمیمیت: برای هر دو طرف بر پایه این تفاهم بنا شده است که “من خوب هستم – شماخوب هستید، ”
– در صمیمیت، لزومی به دفاع کردن های بیهوده از خود وجود ندارد. صمیمیت یک پیوند عاری از بازی است.
– صمیمیت جایی امکان پذیر است که ترس نیست .
– صمیمیت راهی است برای آزاد شدن کودک خلاق، که آزادانه هر چه دلش می خواهد ببیند، بشنود واحساس کند.
ارزشهای اخلاقی :
افراد مذهبي عموما تحت تسلط والدند، و برای پذیرفتن دیگران شرط و شروط بسیاری دارند.
از طرف دیگر کودک بازیهای زیادی ساخته است تا از احکام والد طفره برود.
چون اصول اخلاقي والد بدون تفکر و آگاهی بالغانه است، همواره فرد حساب و کتاب گناه وصواب خود را تگه می دارد و دانما دچار دلشوره و نگرانی است که وضعیتش با خدا چگونه است؟
– توجه کردن و اعتراف به گناه بدون تغییر بنیادی یک بازی است.
محرک خواهی
– محرومیت عاطفی ( گرسنگی محرک) منجر به اختلالات روانی می شود. مطلوب ترین محرکها، آنهایی هستند که از
راه صمیمیت جسمی میسر می شوند
– اگر سیستم مشبک به اندازه کافی تحریک نشود تغییراتی در جهت فساد یاخته های عصبی صورت خواهد گرفت.
– گرسنگی محرک و گرسنگی غذا اهمیت حیاتی یکسانی دارند.
سوء تغذیه، خوش خوراکی، شکم پرستی،کم غذایی ریاضت کشی، هنرهای آشپزی و … به آسانی میتوانند از رشته تغذیه به رشته احساس منتقل شوند.
افراط در غذا موازی است با افراط در محرک.
– گرسنگی محرک، تبدیل به گرسنگی شناخته شدن می گردد.
– نوازش، تبادل نوازشها ، یک رفتار متقابل را تشکیل می دهد.
– رشد جسمی، فکری و عاطفی و حتی بیوشیمی مغز و مقاومت در برابر بیماریها تحت تأثیر نوازش قرار دارند.
چرا احساس “خوب” نمی کنیم ؟
– بعد از هر شکست، یا خرابکاری با دیدن پیشرفت دیگران، خود خوری می کنیم، چرا فلان کار را نکردم؟ چرا فلان
حرف را نزدم؛ چرا عقیده ام را نگفتم و ……….
– شماتت و سرزنش خود، ای کاش…….
گذشته همیشه با ماست با همه احساسهای خوب و بدش، اما معمولا احساس های بد بیشتر به ذهنمان فشار می آورد.
– احساس غم و احساس های دردناک .
گاهی یک بی اعتنایی با بی احترامی با همه چیز را خراب می کند و منحر به بی حوصلگی، بی تفاوتی، عدم رغبت و تنهایی می شود.
– اما هم می توانیم از ماندن إحساسهای بد جلوگیری کنیم و هم اینکه احساس های خوب را پیدا کنیم
در بهترین موقعیت ها و با داشتن بهترین والدین هم کودک احساسهای خوب مداومی پیدا نمی کند. عدم توانایی ، وابستگی، امر و نهی های مکرر مائع تداوم احساس خوب می گردد.
– اما همانطور که احساس من خوب نیستم” ضبط شده است، تصمیم ” من خوب هستم شما خوب هستید هم می تواند ضبط شود.
چرا افراد در برخورد با مسائل متفاوت عمل می کنند؟
1) هر شخصی منحصر به فرد است. ارث و تاریخچه زندگی متفاوت
خاطرات اولیه قویترین خاطره ها هستند. دیدن اسباب بازیهای تنها ما را بیشتر به وجد می آورد تا دیدن یک اتومبیل شیک، و ما در موقعیتهای فعلی همان احساسهایی را پیدا می کنیم که در شرایط مشابه داشتيم.
۲) احساسها واقعی اند: نمی توانیم بگوئیم که شما نباید این احساس را داشته باشی .
اگر به بچه ها بگوییم نباید چنین احساسی داشته باشی، ممکن است دیگر احساساتش را به کسی نگوید و حتی آنها را انکار کند. احساسها را نمی توان با معیارهای اخلاقی قضاوت کرد.
احساسها وقتی بد هستند که بالغ را از کار می اندازند و مشکلات بیشتری ایجاد می کنند.
3) همه ما روزی کودک بودیم: ممکن نیست که امروز احساسهایی داشته باشیم که با احساسهای ضبط شده گذشته ما مرتبط نباشد
می توانیم احساسهایمان را تغییر دهیم: تنها راه تغییر احساسها، شناخت منشأ آنها و بعد تغيير رفتار است.
. ارزیابی خود :
ما بایستی مدام از طریق تشخیص اینکه الآن کدام قسمت از شخصیت من عمل می کند؟” و اینکه آیا آنچه عمل یا احساس می کنم منطقي و متناسب با واقعیت های فعلی هست یا نه به ارزیابی خود بپردازیم.
هدف اینست که اطلاعات بسیار زیاد ضبط شده در والد و کودک خرد را مورد بررسی بیطرفانه قرار دهیم
خوب بودن مشروط:
– ما همیشه مشروط دوست داشته شده ایم. اگر …
اگر بتوانیم بچه های خود را و نسل آینده را با محبت بدون قید وشرط و با انضباطی محکم و یکنواخت و بدون تنبیه بزرگ کنیم، این کودکان هرگز از زندگی یا مرگ نخواهند ترسید.
بیشتر آدمها، همه زندگیشان صرف این می شود که بفهمند چقدر موفق بوده اند. در اشتیاق تأئید شدن می سوزند. جالب اینجاست که معمولا این آدمهای موفق هستند که چنین بررسی های را می کنند.
کودک در طول دوران کودکی بخاطر ناتوانی ها و ضعف ها و با احساس “من خوب نیستم، شماخوب هستید ” می خواهد ببیند چگونه می تواند والدین را راضی کند.
وقتی اتفاق بدی هم می افتد، ممکن است کودک خود را مقصر دانسته و احساس بد بودن کند.
تصمیمات کودک در برابر نکن های والدین :
1) ففط نکن: والدين ترسو و بیش از حد حمایت کننده. زندگی بچه خلاصه می شود در یک ” نه ی ” بزرگ که جلوی هرگونه
حس کنجکاوی و خلاقیت را می گیرد
۲) نباش: یعنی این پیام که ” ای کاش تو اصلا به دنیا نیامده بودی” ( اگر بچه ها نبودند ، وقتی بچه ها نبودند…..)
۳) نزدیک نباش: ممکن است در اثر مرگ والدین یا خواهر و برادر گرفته شود و یا در اثر رفتار خشن وظالمانه والدين
۴) مهم نباش: کوچک شمردن موفقیت های کودک ، ساکت کردن او در برابر بزرگترها
۵) بچه نباش: تو مرد خانه ای، لوس نشو، ادای بچه ها را در نیار
۶) رشد نکن: معمولا والدین از بزرگ شدن آخرین فرزندشان جلوگیری می کنند.
۷) موفق نشو: اگر نمی تونی کاری را درست انجام بدی، اصلا نکن، یا پدر در یک بازی به پسرش می بازد و از آن به بعد با پسرش بازی نمی کند.
۸) این که هستی نباش: معمولا وقتی جنسیت بچه مورد خواست والدین نیست یا عملکردشان با ایده آلهای والدین متفاوت است.
۹) عاقل نباش و سالم نباش: بچه هایی که هنگام بیماری بیش از حد نوازش می بیند یا وقتی ناراحت هستند بیشتر مورد توجه قرار می گیرند ، تنها راه کسب محبت، مریض و ناراحت بودن است.
۱۰) متعلق نباش: در مهاجرین وکسانی که زیاد جابجا می شوند. آنها اجازه نمی دهند فرزندانشان وارد گروههای مختلف شوند. والدین چون خودشان احساس تعلق نمی کنند این پیام را به کودکانشان انتقال می دهند.
۱۱) سایر پیامهای نکن: اعتماد نکن، احاس هایت را نشان نده، احساس های خودت را نداشته باش، لیاقتش رانداری، هیچوقت موفق نمیشوی. اگر فلان کار را بکنی پشیمان می شی، می بازی، ضرر می کنی.
پیام های آره ( باش) “
1 ) كامل باش
۲) بهترین باش
3) کوشا باش
۴) مرا راضی کن
۵) زودباش
۶) قوی باش
اگر فرد نتواند در این پیامها مرفق باشد، احساس عدم خوب تأئید می شود.
*پیامهای متناقض
بررسی “والد- بالغ- کودک “والدین
در شرایط مختلف باید ببینیم، والد یا کودکِ پدر یا مادر اگر بودند چه کاری می کردند.
گفتگوهای درونی
– ما با هر موقعیتی که برخورد می کنیم، احساس های مربوط به موقعیت های مشابه باز نواخته می شود.
– ما ضبط های گذشته را به صورت گفتگرهای درونی تکرار می کنیم گاهی صداهای تحسین آمیزو گاهی صداهای سرزنش بار
– انسان به گونه ای است که اگر دائما به او بگویند اینطور هستی یا خودش آنرا بگوید، آنرا می پذیرد.
– هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند به احساسات ما آسیب وارد کند مگر آنکه والد ما را به قلاب بیندازد
– گفتگوهای درونی حاکی از باید و نبایدها و … باعث می شود که فرد چشمهایش لبخند دیگران و گوشهایش تحسیندیگران را نشنود. – گفتگوهای درونی، مانع می شود که با محیط ارتباط بهتری داشته باشیم.
– آدمهای خوب: تأئید نظر همه خوش درخشیدن در جمع. عدم توانایی گفتن ته، اگر نمی توانی درست حرف بزنی اصلا حرف نزن، اصرار در تصحیح رفتارها و گفتار خود.
– آدم خوب درمان شده کسی است که می تواند تصمیم بگیرد که خوبی را کجا بکار اندازد. می داند که همه را نمی تواند راضی کند. می تواند تصمیم بگیرد که زندگی خود را در کجا و چگونه سرمایه گذاری کند .
توقف گفتگوهای درونی منفی
– ردیابی: ما می توانیم با قدرت اراده، گفتگوهای درونی را متوقف کنیم.
– ما در حال حاضر صدمه ای نمی بینیم مگر آنکه عاملی دکمه یکی از نوارهای ضبط شده والد را بزند و هر کدام از ما آسیب پذیری های منحصر به فردی داریم.
هفت مرحله ردیابی
مرحله ۱) ناراحتم. احساس ها واقعیت دارند.
مرحله ۲) کدام قسمت من جریحه دار شده است؟ به گذشته برگردید. این کسی که ناراحت شده، آن دختر یا پسر کوچک است
مرحله ۳) بهترین کلمه برای توصیف ناراحتی، چیست؟ احمق، زشت، تقصیر من است، هراسان، دیوانه، بد، خجالت زده ، تنهایی، مضطرب، منو دوست ندارند و… اینها تصمیمات قدیمی اند و نیاز به بررسی و تصمیم مجدد دارند.
مرحله ۴) این اواخر چه اتفاقی افتاد که این احساس را ایجاد کرد؟ یک خاطره، یک صحنه، یک برخورد، یک درد جسمی و …..
مرحله ۵) والد شما چه می گوید و کودک شما چه پاسخی می دهد. به پند و اندرزهای والدگوش کنید. یادآوری وقایع مشابه گذشته .
مرحله ۶) حالا چه کارهایی می توانم بکنم که متفاوت باشد؟ باید کاری متفاوت انجام دهیم (بالغ)
یک راه دیگر در میان گذاشتن موضوع با کسی است که موجب بروز این احساس شده است. شاید سوء تفاهم بوده باشد
مرحله ۷) دفعه بعدی چه کاری می توانم بکنم که متفاوت باشد؟ چگونه عمل کردیم که ناراحت می شدیم
“سردرگمی”
سر در گمی مربوط به دنیای بیرون، تغییرات سریع اجتماعی و پیامهای متناقضی که از رسانه ها و … دریافت می کنیم.
سالمندان سردرگمی کمتری از جوانها دارند، چون می دانند چه می خواهند
– سردر گمی در دنیای درونی: تناقض در بالغ فرد به دلیل زخمهای روانی مکرر در کودکی .
راههای غیر مؤثر در مقابله با سردرگمی”
۱) پناه بردن به مواد مخدر ۲) کنار کشیدن از روابط اجتماعی و توی لاک خود رفتن و گوشه نشینی نهایتا خودکشی ۳) به تعویق انداختن: فردا فکرش را می کنم. به ساعت دیگه، شب و… ۴) تسریع: سرعت بخشیدن به فرایند ذهنی برای جلوتر بودن از سردرگمی – تصمیم گیریهای سریع و…. ۵) تحریک پذیری و واکنشهای از کوره در رفتن
راههای مؤثر در مقابله با سردر گمی”
1) فکر کنید. مقابله با حکم “فکر نکن” حک شده در ذهن. بجای درگیر شدن با هیجانات، به فکر راه حل ها و بررسی ها باشید
۲) حرف بزنید. کمک گرفتن از دیگران، منافع حرف زدن : مشخص کردن مسئله و دریافت نوازش
۳) بپرسید. اگر مقصود و منظور کسی را نمی فهمید از او بخواهید تکرار کند یا توضیح دهد. جلوگیری از سوء تفاهمات
۴) بنویسید. با نوشتن افکار گیج کننده می توان به آنها عینیت داد. نوشتن جنبه های مثبت و منفی
۵) استفاده از نظر صاحب نظران؛ انسان در سراسر زندگی نیاز به معلم دارد. مراجعه به درمانگر و مشاور نشانه ضعف نیست. در دنیا هیچکس غیر قابل تحمل تر از آدمی نیست که هیچوقت به هیچکس احتیاج ندارد.
۶) تصمیم های بزرگ بگیرید تا به بسیاری از تصمیم های کوچک روزانه و تکرای نیاز نداشته باشید. تصمیم گیری وقت و انرژی زیادی می گیرد.. باید تعیین کنیم که کی هستیم و چی می خواهیم باشیم.
۷) عدم قطعیت را بپذیرید. هرگز نمی توانیم مدعی شویم که غایت و رمز و راز زندگی را درک کرده ایم.
یک بالغ قوی ، بر اساس پایه های زیر بنا می شود:
- کودک درون خود را بشناسید و آسیب پذیری های آن ، ترس هایش و راههای اصلی ابراز این احساس ها را ملاحظه کنید
- والد درون خود را بشناسید و متوجه احکام آن، و راه های ابراز آن باشید
- نسبت به کودک درون دیگران حساسیت داشته باشید . با آن کودک حرف بزنید ، نوازش کنید ، حمایت کنید، به احساس های غیر خوب او توجه نشان دهید
- به بالغ درون خود برای پاسخ به یک محرک و جدا کردن اطلاعات والد، کودک و واقعیت ، وقت دهید
- وقتی شک کردید ، کاری نکنید، هیچکس به شما برای آنچه نگفته اید حمله نخواهد کرد
- روی یک سیستم ارزشی برای زندگی خود تصمیم بگیرید. بدون یک چارچوب اخلاقی کلی نمی توانید به آسانی تصمیم گیری های کوچک و بزرگ روزانه را انجام دهید
راههایی برای نجات کودک ضربه دیده:
(موقت) ۱) فرم بدنی خود را تغيير دهيد. ۲) دراینجا و حالا باشید ۳) فکر بد ترش را بکنید. ۴) تلاشهای جسی کنید – پیاده روی، تنفس آرام و عمیق ۵) یک جایی برای اینگونه موارد برای خود داشته باشید، زیر یک درخت، یک پارک، یک کتاب و… ۶) به یک موسیقی خوب گوش دهید. ۷) فکرتان را به چیز دیگری معطوف کنید. ۸) با یکی حرف بزنید. تلفنی با حضوری . ۹) قبول کنید که این مسئله تنها به سر شما نیامده است. ۱۰) جلوی آینه برای خودتان شکلک درآورید. ۱۱) یک چرت بخوابید..