بيوفيدبك(پسخوراند زيستي) چیست
بيوفيدبك(پسخوراند زيستي)
مقدمه
بيوفيدبك يا پسخوراند زيستي عبارتست از هرشيوه اي که توانايي فرد را براي کنترل ارادي فعاليتهاي فيزيولوژيکي با دادن اطلاعاتي درباره اين فعاليتها افزايش دهد در واقع بيوفيدبك بر اين عقيده مبتني است که سلسله اعصاب خودکار ميتواند از طريق شرطيسازي فعال تحت کنترل ارادي درآيد. فوايد بيوفيدبک ممکن است با آرميدگي که تسهيل آن به بيماران آموخته مي شود تقويت شود.
مبدع بيوفيدبك
نيل ميلر (Neal Miller) پتانسيل طبي بيوفيدبك را با نشان دادن اينکه سلسله اعصاب اتونوميک طبيعتا غير ارادي را ميتوان با استفاده از پسخوراند مناسب عملا شرطي نمود، اثبات کرد. ازطريق ابزار الکترونيکي اطلاعاتي در مورد وضعيت برخي از اعمال فيزيولوژيکي مثل حرارت پوست، ضربان قلب، تنش عضلاني، فشار خون و فعاليت امواج مغز به بيمار داده مي شود آنگاه به بيمار ياد داده مي شودکه يک يا چند تا از اين حالات بيولوژيک را تنظيم نمايد که اين کار بر علائم او موثر واقع مي گردد. مثلا توانايي بالا بردن ميزان حرارتي دستها ممکن است براي کاهش از دفعات سردرد ميگرني، طپش قلب و يا آنژين قفسه صدري مورد استفاده قرار گيرد.
روش ها:
استفاده از ابزار
بيوفيدبك براي سنجش لحظه به لحظه پسخوراند در مورد فرايندهاي فيزيولوژيکي به ابزار متکي است. بيوفيدبک، اطلاعاتي در مورد کارکرد آنها در موقعيتهاي مختلف به بيماران مي دهد و با استفاده از اين پسخوراند امکان کنترل اعمال فيزيولوژيکي و نيز تغيير دادن آنها فراهم مي شود. موثرترين اين ابزار عبارتند از:
- الکتروميوگراف (EMG ) که پتانسيل الکتريکي الياف عضلاني را مي سنجد.
- الکتروآنسفالوگراف (EEG)که امواج آلفاي مغز را که در حالت استراحت توليد مي شود مي سنجد.
- واکنش پوستي گالوانيک (GSR) که کاهش هدايت پوستي را در حالت استراحت و آرامش نشان ميدهد.
- ترميستر (thermister) که کاهش حرارت پوست را در حالت تنش به علت انقباض عروق محيطي مشخص مي کند.
بيمار به يکي از ابزار سنجش ارتباط داده مي شود که عمل فيزيولوژيک را سنجيده و تکانه را به سيگنال قابل شنوايي و يا بينايي تبديل مي کند که بيمار ميتواند از آن براي پيمايش واکنشهاي خود استفاده کند.
در بسياري از موارد باليني نه چندان اختصاصي مثل درمان بيخوابي، دردهاي قاعدگي، و اختلالات تکلم، مدارا با استرس از يک مدل که در آن بيوفيدبک عضلات پيشاني همراه با بيوفيدبك حرارتي و نيز دستورات کلامي براي آرام سازي بهکار برده مي شود، مورد استفاده قرار مي گيرد. در جدول زير مهمترين آثار بيوفيدبك نشان داده شده است.
جدول1: آثار بيوفيدبك در بعضي از اختلالات جسمي
آثار | اختلال |
EMGپيشاني، فيدبك مقاومت راه هوايي ◄ بهبود جريان هوا | آسم |
الكتروكارديوگرام ◄ كاهش تعداد انقباضهاي بطني نارس | آريتمي قلبي |
EEG ◄ كاهش بيقراري حركتي | بيشفعالي |
بيوفيدبك حرارتي از انگشت دست ◄ پيشگيري از انقباض مفرط شرايين مغزي | سردردهاي ميگرني* |
EMG ◄ كاستن از دندان خايي و بهم فشردن آروارهها | درعضلاني صورت و مفصل فكي-گيجگاهي |
بيوفيدبك حرارتي از دست ◄ كاهش سردي دستها و پاها | سندرم رينود |
EMG ◄ كاهش انقباض عضلاني | سردردهاي تنشي ** |
* سردرد هاي ميگرني، سردردهاي به شدت ناتوان کننده اي هستند که از اتساع شريانهاي برون جمجمهاي بهويژه شريان گيجگاهي ناشي مي شود. علل اتساع رگهاي برون جمجمه اي انقباض شديد شريان کاروتيد دروني و انشعابهاي آن است که به مغز و دستگاه بينايي خون مي رساند. اولين جهت گيري سعي دارد رگهاي درون جمجمهاي را با کاهش فعاليت سمپاتيکي منبسط کند و دومين جهت گيري سعي دارد رگهاي بيروني را بوسيله افزايش فعاليت سمپاتيکي منقبض کند. در واقع پسخوراند زيستي در افزايش دماي دست به عنوان روشي براي تغيير دادن حجم خون پيرامون و اطراف مغز استفاده مي شود. بيوفيدبک حرارتي از دست، باعث کاهش فعاليت سمپاتيک و در نتيجه کاهش انقباض رگهاي درون جمجمه اي ميشود.
** سردرد هاي تنشي غالبا به عنوان سردردهاي دو طرفه مبهم و يا فشار و يا دردي که معولا در ناحيه پيشاني، گردن و يا مناطق شانه ها متمرکز هستند تعريف مي شود سر درد مي تواند 2 تا 7 روز در هفته رخ دهد و هر بار از 1 تا 24 ساعت طول بکشد.
در مورد علت شناسي سردرد تنشي يک نظريه معتقد به انقباض پايدار عضلات اسکلتي ناحيههاي پيشاني، گردن و شانه هاست اما تحقيقات رواني فيزيولوژيکي اخير اين نظريه را تاييد نکردند.
توجيه درمان پسخوراند زيستي اين است که چون اين قبيل سردردها معلول سطوح افزايش يافته تنش عضلاني است پس وقتي به مبتلايان به سردرد تنشي، آموزش داده مي شود که تنش عضلاني خود را کم کنند در فعاليت سردرد آنها نيز کاهش مناسبي رخ خواهد داد.
درد مزمن
ميليونها نفر در دنيا به درد مزمن مبتلا هستند و هزينه هاي سنگيني را از اين بابت بر روي دوش دولت تحميل مي کنند. براي شناخت بهتر درد مزمن بهتر است بين درد تنها يعني ادراک تحريک در گيرندههاي درد و رنج و رفتارهاي مرتبط با درد تفاوت قائل شويم. رنج يعني پاسخ هيجاني به گيرندههاي درد که حتي ممکن است بدون حضور درد نيز وجود داشته باشد. (مانند زماني که انسان فرد مورد علاقه خود را از دست مي دهد)
رفتار هاي مرتبط با درد رفتار هاي قابل مشاهده مربوط به درد يا رنج است. نمونه هاي آن هم ناله کردن، به هم فشردن دندانها، تحريک پذيري و اجتناب از فعاليت است. بنابر اين درمان درد مزمن بيشتر متمرکز بر رنج و رفتارهاي درد است تا بر اين موضوع که شخص واقعا درد را تجربه مي کند يا نه.
در واقع تاکيد روي درهم شکستن درد و بينش يابي است به طوري که فرد از کار افتاده نشود.
انواع درد مزمن :
- سردرد تنشي مزمن
- سردرد عروقي مزمن
- پشت درد يا کمر درد
درد کمر يا پشت درد شايعترين نوع کمر درد است که از گرفتگي يا اسپاسمهاي شديد عضلاني ناشي مي شود. براي کنترل اينگونه دردها برنامه هاي رفتاري بر برنامه هاي سنتي برتري دارد.
برنامه هاي سنتي به بيمار مي گويد تا زماني که احساس درد نداري به تمارين تعيين شده بپرداز اما برنامه هاي رفتاري به بيمار مي گويد حتي اگر احساس درد هم کردي با همان شدت و در همان زمان تعيين شده به تمرين بپرداز.
در واقع انتقادي که به شيوه هاي سنتي وارد مي شود اينست که آنها توانايي بيماران مبتلا به درد مزمن را کمتر از اندازه برآورد مي کنند در صورتيکه تشويق اينگونه بيماران به افزايش فعاليت باعث بهبود در تنوس عضله ها و درنتيجه کاهش ادراک درد مي شودو احتمال رخداد دوباره اسپاسمهاي عضلاني را کاهش مي دهد.
کاربرد پسخوراند زيستي و تن آرامي د ردرمان درد هاي مزمن
در پژوهشي که توسط هارولد و همکاران او صورت گرفته به اين نتيجه رسيدند که اين، اعتقاد و باور به بهبود يافتن است که باعث برطرف شدن درد هاي مزمن ميشود در واقع اعتقاد يا باور به بهبود يافتن سردرد از طريق کاهش تنش ماهيچه هاي پيشاني (که از طريق بيوفيدبک رخ مي دهد) با کاهش سردردهاي تنشي رابطه دارد در حاليکه ممکن است عملا چنين کاهشي در تنش ماهيچه هاي عضلاني روي دهد يا نه.
به نظر مي رسد تقويت احساس خودبسندگي و کنترل دروني داراي ويژگيهاي ذاتي کاهنده فشار رواني است.
شايد پسخوراند زيستي احساس کنترل را تقويت کند و در نتيجه سطوح کلي اضطراب را کاهش دهد. در واقع مطالعه هارولد و همکاران اهميت عوامل واسطهاي شناختي مثل ادراک موفقيت و «خوداثربخشي» را در آموزش پسخوراند نشان داده است.
راهبردهاي احتمالي تسهيل کننده پسخوراند زيستي
تخيل آرام بخش
بيمار صحنه اي را تصور مي کند مثل قدم زدن در باغ، غروب يک روز پاييزي و . . .
عبارات آرام بخش
تکرار مرتب عبارات آرام بخش مي تواند راهبرد بسيار موثري باشد. لازم است بيمار اين عبارت را بارها و بارها تکرار کند و نه فقط يک يا دو بارتکرار کند.
روش تنفس عميق
در اين شيوه بيمار با چشماني بسته روي تنفس ديافراگمي تمرکز مي کند (منبسط کردن ششها) اين اقدام در وضعيتي صورت مي گيرد که بيمار کلمه اي آرام بخش مثل “آرام شو” “بيارام” را در حالت بازدم تکرار کند.
آگاهي از حسيات خود
کم کردن سطوح تنش عضلاني با تمرکز و آگاه شدن از حسيات يعني فشردگي و تنش در پيشاني، گردن، و شانه هاي خود را کاهش دهند.
احساس هيچ بودن
يعني ذهن خود را خالي کند و درباره هيچ فکر کند يعني در واقع اصلا فکر نکند.
بازي هاي ذهني
مثلا تمرکز بر روي يک رنگ، براي بعضي افراد آرامش بخش است.
تمرکز روي پسخوراند شنيداري
برخي افراد صرفا همه راهبردهاي قبلي خود را رها مي سازند و تنها روي تن صداي پسخوراند تمرکز مي کنند.
درد حاد
اهميت نقش روانشناسان در کنترل درد حاد کمتر از نقش او در کنترل درد مزمن است. بخشي از اين واقعيت به دليل توانايي عوامل دارويي است که در بسياري از دردهاي حاد مي تواند پس از مصرف، رهايي سريع را براي فرد به ارمغان بياورد. بنا به تعريف درد حاد دردي کوتاه مدت است که با گيرنده هاي درد ارتباط دارد و از اين رو ارزيابي و درمان آن بوسيله دارو غالبا توسط کادر پرستاري و پزشکي صورت مي گيرد.
اما نقش روانشناسان در اين ميان چيست؟
- تعيين روشهاي بهتر براي ارزيابي درد
- روشن ساختن نقش تعديل کننده هاي رفتاري و هيجاني در درد حاد
در اين روش سعي بر اين است که احساس کنترل شخصي بيماران در رويارويي با درد حاد افزايش داده شود به طوريکه خود بيماران بر دارو هاي مسکني که براي آنها تجويز مي شود نظارت داشته باشند. گفته مي شود اين بيماران احساس آرامش بيشتري داشته و حتي داروهاي مسکن کمتري مصرف مي کنند. موضوع جالب توجه اينست که اين کنترل درد توسط بيمار باعث کاهش درد مي شود و اين بر خلاف فوائد شناخته شده روش منحرف کردن توجه است زيرا مستلزم آن است که شخص به درد توجه کند. توجيهي که براي اين قضيه مي آورند اين است که ظاهرا اثرات کنترل درد بر پيامد هاي منفي تمرکز و توجه بر درد برتري دارد البته وابسته بودن به پرستار براي دادن داروهاي مسکن نيز باعث منحرف شدن توجه از درد نميشود.
- بررسي نقش خانواده ها در کمک به کودکانشان به هنگام انجام اعمال جراحي درد آور
- روشن ساختن تاثير باورهاي مربوط به ادراک درد
مواقعي که فنون کنترل درد حاد موثر واقع مي شود، معمولا هنگام انجام دادن اعمال جراحي است که يقينا نمي توان آنطور که بيمار مي خواهد بدون درد انجام بگيرد لذا براي جلوگيري از اضطراب بيمار و تحمل کردن بيشتر درد فنون، کنترل درد حاد آموزش داده مي شود.
نگهداري و تعميم اثرات درماني
تعميم دستاوردهاي درماني به زندگي واقعي و نگهداري و تداوم آنها مشکل همه روشهاي درماني است. کساني که به ديدگاه روان پويشي و کسب بينش معتقدند فرض را بر اين قرار مي دهند که تاثيرات درماني بهوسيله بازسازي شخصيت تعميم بيشتري پيدا مي کند.
رفتارگرايان که بر محيط به عنوان عاملي که تعيين کننده رفتار است تمرکز مي کنند وقتي با عدم تغيير رفتار درمانجو در موقعيتهاي روزمره زندگي مواجه مي شوند دچار مشکل مي شوند زيرا اغلب فرض آنها بر اين است که عوامل محيطي در ايجاد مشکلات نقش اول را دارند بنابراين، رفتاردرمانگران، براي حفظ نتيجه درمان به راهکارهاي زير متوسل مي شوند.
- تقويت ناپيوسته
پاداش دادن به يک پاسخ به صورت اتفاقي به راسختر شدن رفتار جديد مي انجامد. در واقع بايد شکل تقويت پيوسته که همان پاداش دادن منظم و پيوسته به محض ظاهر شدن رفتار مورد نظر است را تغيير داد.
- حذف کردن تقويت کننده هاي ساختگي
بايد به جاي استفاده از تقويت کننده هاي ساختگي از تقويت کننده هايي استفاده کرد که در محيط اجتماعي به طور طبيعي روي مي دهد مانند تحسين از جانب دوستان.
- تغيير محيط
در واقع رفتار درمانگران محيط را دستکاري مي کنند تا تغيييرات مطلوب را بهدست بياورند.
- حذف بهره ثانوي
گاهي اوقات درمانجويان تکاليف خانگي خود را که شامل گوش دادن به نوار، نگاه کردن به فيلم و … است را انجام نمي دهند و يا يادشان مي رود که در جلسات درماني مقرر شده حضور يابند و براي توجيه عمل خود دليلهاي متعددي مانند فراموش کردن زمان مراجعه، در دسترس نبودن ويدئو و يا ضبط و . . . ميآورند. بسياري از بيماران به قدري در انجام کارهايي که خودشان آگاهانه قبول کرده اند مقاومت مي کنند که درمانگران برا ي توجيه رفتار آنان به مفهوم بهره ثانوي از ديد روانکاوي متوسل مي شود. يعني اينکه بيمار از مشکل خود بهره مي برد. در اين هنگام درمانگر بايد روابط ميان فردي شخص را بررسي کند تا علت تمايل شخص را به ادامه بيماري بيابد.
- نسبت دادن لغزش به عوامل بيروني و ناپايدار به جاي نسبت دادن آن به عوامل دروني پايدار
در واقع رفتاردرمانگران شناختي با تشويق درمانجو به نسبت دادن لغزش خود (مثلا مشروبخواري ) به عوامل خارجي ناپايدار (رويداد تنشزاي غير منتظره) به جاي نسبت دادن آن به عوامل دروني پايدار که غير قابل کنترل است (مثلا بيماري) سعي در پيشگيري از بازگشت اختلال مي کنند و به آموزش روشهايي براي کنار آمدن با عوامل تنش زاي زندگي مي پردارند
- تقويت خود
در واقع نتايج درماني در نتيجه واگذاري نقش فعالتر به درمانجو تقويت مي شود.
به معلمان آموزش داده شد که در يک برنامه سه ماهه پس از پايان مدرسه رفتار غير ايذايي پسراني که رفتار ايذايي داشتند را پاداش دهند سپس به پسران اجازه داده شد تا رفتارشان را بر اساس معيار خود سنجي معلم مورد ارزيابي قرار داده و به رفتار و سلوک خوب خود پاداش دهند در واقع به آنها گفته شد نه تنها مي توانند با رفتار خوب خود از پاداشهاي معلم و امتيازهاي خاص بهره مند شوند بلکه با ارزيابي درست و صادقانه رفتارهاي خوب خود نيز مي توانند پاداش دريافت کنند. اين کار باعث بهبود عملکرد پسران در شرايطي شد که تحت کنترل مستقيم نبودند.
- انتساب به خود
بررسي کردن آن بينشهايي را درباره راههاي حفظ دستاورد هاي درمان پس از پايان يافتن جريان درمان به ما ميدهد. چگونگي توجيه يا تبيين رفتار هاي هر فرد توسط خودش يعني اينکه چرا به شيوه خاصي رفتار کرده است احتمالا در تعيين رفتار هاي بعدي او نقش دارد.
در يک بررسي که درباره رابطه اسناد و حفظ يک تغيير در رفتار بود، با وارد آوردن ضربه برقي به سر انگشت دانشجويان ميزان تحمل آنها تعيين شد و بعد به آنها دارونما داده شد و به آنها گفته شد در اين دارو مواد ويتاميني وجود دارد که تاثير آن تحمل مقدار بيشتري از ضربه برقي است و براي القاء کردن اين باور به آنها، ولتاژ برق را کم کردند. بعد از آن آزمودنيها را به دو گروه تقسيم شدند و به يک گروه از آنها گفته شد قرصهايي که خورده اند دارونما بوده و به گروه ديگر گفته شد اثر دارويي که خوردهاند به زودي از بين ميرود. نتيجه اين شد : گروهي که فکر مي کردند دارو نما خوردهاند توانايي بيشتري را براي تحمل درد و ناراحتي از خود نشان دادند و در آزمون سوم مقادير بيشتري از ضربه برقي را تحمل کردند. در واقع با نسبت دادن پيشرفتهاي به دست آمده به تلاشهاي خودشان و تغيير نگرشها، بهره بيشتري مي برند تا نسبت دادن آن به عوامل و نيروهاي خارجي.