انواع عشق | از دید فلاسفه یونان
پیش گفتار
روزی یکی از بازیگران بنام کشور با بنده صحبت می کردند از او پرسیدم آیا مانند تعداد زیادی از دیگر بازیگران، سخنرانی خود را برای گرفتن جایزه ی اسکار در رویاپردازی های خود آماده کرده اید یا خیر؟ فرمودند که بله. از ایشان خواستم کمی از آن را بازگو کنند و ایشان بعد از ایراد یک سخنرانی فرضی برای گرفتن جایزه ی اسکار فرمودند که در آخر چون در زبان انگلیسی واژه ی مناسبی برای توصیف حس من نسبت به همسرم وجود ندارد، ایشان مجبور هستم این عشق را با زیبا ترین زبان دنیا (منظور ایشان فارسی بود) به وی ابراز نمایم. بعد ها در میان جمعی از اقوام، شخصی گفت که یکی از خوبی های زبان فارسی این است که با کلمات و جملات متفاوتی می توانی قربون صدقه ی همسر و فرزند و دوستت بروی اما در انگلیسی همش باید بگویی “آی لاو یو، آی لاو یو” با خودم می اندیشیدم که چه زبان کاملی اما بعد ها وقتی یک وکیل پایه یک دادگستری از نقص های زبان فارسی در مورد مسائل قضایی برایم صحبت می کرد متوجه شدم که زبان مادری ام آن قدر ها هم که فکر می کردم کامل و بدون ایراد نیست و جا های خالی زیادی برای توصیف و تبیین دارد. گاها می بینیم که افراد برای توضیح منظور دقیق خود از جملات طولانی یا کلمات انگلیسی، فرانسوی یا عربی استفاده می کنند.
مقدمه
یکی از همین جاهای خالی که البته در بسیاری از دیگر زبان های زنده ی جهان نیز یافت می شود، کمبود کلمات مناسب برای تعریف نوع عشقی است که به دیگران داریم. عاشقتم را هم به همسر و هم به مادر خود می گوییم در صورتی که جنس این دو عشق با هم بسیار متفاوت است. دوستت دارم را هم به فرزند و هم به رفیق خود می گوییم اما مسلم است که این دو بسیار با هم فاصله دارند. ما در زندگی انواع مختلفی از حس دوست داشت یا عشق را تجربه می کنیم، برخی زیبا و جذاب هستند و برخی تلخ و دلهره آور. فلاسفه ی یونان باستان اما این مشکل را چند هزار سال پیش با بسط تعاریف متفاوت از عشق به طور نسبی حل کرده اند. آن ها عشق را معرفی کرده سپس انواع آن مشخص و از هم تفکیک کرده و به شکل مبسوطی در باره ی هر نوع عشق به بحث نشسته اند که در اینجا اختصارا به آن ها اشاره می کنیم.
انواع عشق
ابتدا باید تعریف کوتاهی از عشق داشته باشیم. گرچه مولانا می فرماید: “عقل در شرحش چو خر در گل بخفت / شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت” اما به هر حال تا جای ممکن باید به یک منبای اصلی برای ادامه ی صحبت رسید. این سوال که عشق چیست در سال 2012 میلادی، پر تکرار ترین عنوان جستجو شده به زبان انگلیسی در موتور جست و جوی گوگل شد و مسلم است که هرگز نمی توان تعریف جامع و مانعی برای عشق ارائه داد اما به هر روی ؛ عشق را یک باور یا حسی عمیق، شدید و لطیف شمرده اند که انسان به چیز یا شخصی در خود حس کند. این که این تعریف چقدر درست است یا نه، موضوع اصلی مقاله ی ما نیست. چیزی که می خواهیم راجع به آن به صحبت بنشینیم انواع عشق از دیدگاه فلاسفه ی یونان باستان می باشد.
1. فیلوتیا (عشق به خود)
فلاسفه یونانی در تعاریف خود از انواع عشق، فیلوتیا را خودشیفتگی (نارسیسیسم) تمیز داده اند. آن ها معتقد بودند همه ی عشق ها در گرو عشق به خود است. برای آن که دیگران را دوست داشته باشیم نیاز به فیلوتیا داریم یعنی ابتداعا باید خود را دوست بداریم تا بتوانیم به دیگران و دیگر چیز های این جهانی عشق بورزیم.
2. فیلیا (مهر و دوستی)
اگرچه یونانیان، فیلیا را به عنوان عشقی تعریف کرده اند که بین دوستان شکل میگیرد اما امروز از آن به معنی یک کشش جنسی ثابت نسبت به موضوعی خاص (افراد، اشیاء، اعضای بدن، حالات یا رفتاری خاص) یاد می شود، چیزی نیزدیک به اختلالات جنسی مانند زوفیلیا (حیوان خواهی) یا پدوفیلیا (بچه خواهی یا بچه بازی)
3. استورج (عشق مادرانه)
فلاسفه یونان باستان، این عشق را به فیلیا نزدیک می دانستند با این تفاوت که یک اُنس و از خود پنداری شدید و غریزی که معمولا والدین نسبت به فرزندانشان دارند را در خود دارد و یکی از غریزی ترین گونه های عشق انسانی از دید یونانیان باستان به شمار می رود.
4. اِروس (شهوت)
این نوع عشق از نام خدای عشق و باروری فرهنگ هلنیستی یونان باستان اقتباس شده است که به عشقی پر حرارت، بسیار هیجانی، جسمانی و شهوانی می باشد که بعد از ارضای میل جنسی تا حد زیادی فروکش می کند. در واقع اروس نماد امیال جنسی و سبب ساز تولید مثل و ادامه ی نسل می باشد و به همراه استورج از دسته عشق های غریزی می باشد.
5. لودوس (شیدایی)
عشق در نگاه اول، عشقی که لحظات اول آشنایی شکل می پیرد و بین چند روز تا چند ماه ادامه پیدا می کند. عشقی گذرا و موقت که به مانند یک دلهره یا دلشوره ی شیرین و خوش آیند نمود پیدا می کند، یک نوع گیجی و جدا شدن از جهان پیرامونی. روانشناسان این حالت را به عنوان اولین مرحله ی عشق بین دو نفر مورد بررسی قرار داده اند و تحقیقاتشان نشان میدهد که مغز در چنین شرایطیت تحریکات و تحرکات مشابهی با شرایط مغزی بلافاصله پس از مصرف کوکائین می باشد.
6. پراگما (عشق عمیق)
فلاسفه بونان باستان از این واژه برای تعریف یک عشق با دوام و ماندگار استفاده می کردند، پاگما عشقی است که به مرور زمان به پختگی و بلوغ رسیده باشد. مانند عشق جاری میان زوج های پا به سن گذاشته که عمر عشقشان بیش از چند دهه است و از زمان نوجوانی ادامه دار بوده باشد.
7. مانیا (جنون)
به عقیده ی یونانیان باستان، مانیا یک عشق افسار گسیخته و منفی می باشد که هم برای عاشق و خصوصا برای معشوق بیشتر آزار دهنده و رنج آور است تا زیبا و لذت آور. حسادت و عصبانیت از نشانه های مانیا است و تعادل عاطفی خوشایندی در دل عاشق ایجاد نمی کند. این عشق رگه هایی از دیوانگی، پارانوئید شدید و اسکیزوفرنی (شیزوفرنی) دارد.
8. آگاپه (عشق به هستی)
برای توضیح این نوع از عشق باید اشاره کرد که مسیحیان معتقد اند، عیسی بن مریم (ع) نسبت به بشریت و دینا به حدی زیاد بود که خود را برای رهایی همه ی انسان ها از گناه، قربانی کرد. چنین عشقی را که در سربازانی که آگاهانه خود را سپر بلای سرزمین و مرمانشان می کنند آگاپه نامیده می شود. عشق به همه چیز و همه کس. افرادی که این نوع عشق را تجربه می کنند عاشق همه ی جهان هستند، آن ها حتی از آسیب رسانی به یک پشه یا سوسک هم پرهیز می کنند. آگاپه عشق به تمام هستی و ذات آن است. این عشق مبانی اکزیستانسیال فراوانی دارد.